جدول جو
جدول جو

معنی بینی زدن - جستجوی لغت در جدول جو

بینی زدن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، بینی کردن
تصویری از بینی زدن
تصویر بینی زدن
فرهنگ فارسی عمید
بینی زدن
(نَ غَ)
انکار کردن. (بهار عجم). کنایه از انکار کردن. (آنندراج). مرداف چانه زدن:
ور اشارتهاش را بینی زنی
مرد پنداری و چون بینی، زنی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پینکی زدن
تصویر پینکی زدن
چرت زدن، اندکی خوابیدن، به خواب کوتاه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیچی زدن
تصویر قیچی زدن
چیزی را با قیچی برش دادن، قیچی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی کردن
تصویر بینی کردن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)، بینی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانگ زدن
تصویر بانگ زدن
فریاد زدن، آواز برآوردن، خواندن یا راندن کسی از روی خشم و غضب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینه زدن
تصویر پینه زدن
پینه بستن، دوختن تکه ای از پارچه یا چرم به لباس یا کفش پاره شده، وصله کردن
فرهنگ فارسی عمید
فریاد زدن آواز بلند بر آوردن، باز داشتن چیزی نگاهداشتن، یا بانگ زدن بر کسی. راندن وی دور کردن او از پیش
فرهنگ لغت هوشیار
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پینکی زدن
تصویر پینکی زدن
چرت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
لطمه زدن، با دست به صورت کسی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینک زدن
تصویر عینک زدن
آینک زدن نصب کردن عینک برابر چشم خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیچی زدن
تصویر قیچی زدن
برش دادن با قیچی بریدن برش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانگ زدن
تصویر بانگ زدن
((زَ دَ))
فریاد زدن، آواز بلند برآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
Jab, Lash, Slap, Smack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
Nasality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
Band
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nasalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
打击 , 鞭打 , 打耳光
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
鼻音
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
uderzać, chłostać, dawać klapsa, spoliczkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
nosowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
wiązać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
носовість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
вдарити , лякати , дати ляпаса , дати пощечину
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
зв'язувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
schlagen, peitschen, ohrfeigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
Nasalität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
binden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیلی زدن
تصویر سیلی زدن
ударить , плеть , дать пощёчину , дать пощёчину
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بینی بودن
تصویر بینی بودن
носовость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
связывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باند زدن
تصویر باند زدن
amarrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی